می رفت و گیسوان بلندش را
بر شانه می پراکند،
شب را به دوش می برد
همراه عطر عنبر سارا.
در موج گیسوان بلندشان
تابیده بود شب را
آرام،مثل زمزمه ی آب،می گذشت
با اختران به نجوا.
همرار گیسوان بلندش
خاموش،مثل زیروبم خواب،می گذشت
پشت دریچه ها
چشم جهانیان به تماشا .
می رفت-با شکوه ترازشب-
همراه گیسوان بلندش
تا باغ های روشن فردا.
یلدا!
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5