این وبلاگ کم و کاستی هایی قطعا دارد.
با نظرات خود به ما کمک کنید!!!!
درضمن عضویت را هم از دست ندهید.ضرر نخواهید کرد.........
با تشکر از شما دوستان عزیز
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
حضرت دانيال گويد: اگر كسي آتش بي دود در خواب بيند دليل كه به پادشاهي نزديك شود و كار بسته او گشاده شود. اگر بيند كه كسي وي را در آتش افكند و وي را سوخت دليل كند كه پادشاه بر وي ستم كند، ليكن زود خلاصي يابد و بشارت و نيكوئي يابد. و اگر بيند كه آتش وي را نسوخت، دليل كند كه روي به كراهت، سفري كد و اگر آتش را با تف و سوز بيند، دليل كند كه از علت تب، بيمار گردد و اگر بيند كه آتش اندام وي را بسوخت، دليل كند كه به قدر آن سختگي وي را رنج و مضرت رسد، و اگر بيند كه آتش در خانه وي افتاد و همه اندام وي را بسوخت ...
:: موضوعات مرتبط:
,
,
,
:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 29 فروردين 1391 |
نظرات ()
كتاب هاي مختلفي از اشتاين بك نويسنده بزرگ و معروف آمريكايي معرفي كردم . براي حسن ختام هم گفتم سري به يك فيلم نامه بزنيم . اين فيلم نامه نوشته اشتاين بك هست كه البته از روي رمان ديگه اي به نام زاپاتاي شكست ناپذير نوشته اجكامپ پينچون نوشته شده .
زاپاتا شورشي مكزيكي هست كه بر عليه رژيم ستمگر بلند مي شه با اونها مبارزه مي كنه و حتي قدرت را كنار مي ذاره كه مبادا به اهداف و ايده آل هاي زندگيش خيانت كنه . توي اين مبارزه سختي هاي زيادي مي كشه و نهايتا هم با نامردي مي كشنش و بعد از اون جنبشي توي مكزيك به وجود مي ياد كه به احترام اون ساپاتيستا نام گذاري مي شه .
خيلي قشنگ بود من واقعا خوشم اومد و خيلي هم دلم مي خواد فيلمشو ببينم . موضوع داستان و شخصيت زاپاتا تاثيرگذار بود و خيلي هم روان و با درايت نوشته شده بود . از دستش نديد .
از روي اين فيلم نامه اليا كازن فيلمي مي سازه كه مارلون براندو و آنتوني كويين توش نقش آفريني كردن .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
وقتي آدم يك بار با كسي حرف زد ، ديگر كشتنش خيلي مشكل تر مي شود .
سپر يك جنگجو ، قلب معشوقه ي اوست .
عشق را جز با عشق نمي شود خريد .
يك مرد مقتدر ، مردم ضعيفي تحويل مي دهد . مردم قوي نيازي به آدم مقتدر ندارند .
:: موضوعات مرتبط:
معرفی ,
معرفی کتاب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 29 فروردين 1391 |
نظرات ()
حبیب : نوازنده دربار که از پشت چشم بند عاشق شده
نایب : پهلوان انارک که نامزدش همسر شاه می شود
باغ بالا : در مورد جنبش تنباکو هست
جشن کمپانی: کمپانی فرنگی می خواهد با گرفتن مهمانی وجود خودش را اعلام نماید
مونس : زنی که شاه شوهرش را مجبور کرده سر او هوو بیاورد
خانم باشی : زنی که عاشق شاه بوده همسر شاه بوده و بعد ...
ملیجک : ملیجک دربار از خاطرات ناصرالدین شاه می گوید
بدل : مردی که تبدیل به بدل شاه می شود
عقرب و گل سرخ : زن از سرنوشتش می گوید این که پدرش را کشتند و او چگونه همسر وزیر شد
خوب از مسعود بهنود قبل از عید کتاب هایی را معرفی کردم این کتاب هم توی برنامم بود که گیرم نیومد و گفتم الان بهش بپردازم . همون حال و هوای بهنودی هست دیگه هر چند من کلا فهمیدم با داستان کوتا های بهنود راحت تر از رماناش ارتباط برقرار می کنم و کلا این کتاب را بیشتر از بقیه کتاب هاش دوست داشتم
از روی اسم کتاب یادم نیومد ولی وقتی داستان ها را خوندم مطمئن شدم کتاب را قبلا خوندم حتی به نظرم زمانش خیلی نزدیکه ولی یادم نمی یاد کی و کجا
:: موضوعات مرتبط:
معرفی ,
معرفی کتاب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 691
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 29 فروردين 1391 |
نظرات ()
داستان دو شهر اشاره به پاريس و لندن داره و زمانش قبل و حين انقلاب فرانسه هستش . چارلز دارني يكي از اشراف فرانسوي هست كه كلا از شيوه زندگي اشرافي و فساد اين طبقه ناراضي هست كشورش را ترك مي كنه و وار انگليس مي شه و با لوسي ازدواج مي كنه . در زمان انقلاب فرانسه اونا مجبور مي شن به فرانسه برگردن و اين جاست كه خشم مرد فرانسه نسبت به اشرافي قبلي دامن اونها را هم مي گيره .
داستان دو شهر هم يكي از معروف ترين كتاب هاي ديكنز هست كه جز پرفروش ترين رمان هاي تك جلدي دنيا محسوب مي شه .
موضوع داستان براي من خيلي جالب بود اين كه طغيان انقلاب و خشم عليه ظلم گاهي خودش خيلي ظالمانه و بي عدالت مي شه اين روند و اين موضوع را خيلي مي پسنديدم ولي نحوه اتمامش خيلي هندي بود شخصيت پردازيش چندان عميق نبود و بيشتر ماجرا محور بود كه من زياد اين تيپ نوشتن را نمي پسندم اما با همه اين احوال جذاب و گيرا بود و نوشته زائد نداشت . در كل كتاب خوبي بود هر چند من اليور تويست را بيشتر دوست داشتم .
چارلز ديكنز هم كتاب مي نوشته و هم روزنامه نگار بوده .
:: موضوعات مرتبط:
معرفی ,
معرفی کتاب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 183
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 29 فروردين 1391 |
نظرات ()